ایران، سلفی‌گری و تعاملی دوگانه

جمهوری اسلامی با اتکا بر سیاست “یک تیر و دو نشان” طمع و خیال بکارگیری جریان مذکور بر علیه ملت کورد و جنبش آزادیخواهی آن را دارد...

 هیرش كارزان

سلفی‌ها از کدام بنیادهای فکری‌ـ‌مذهبی تغذیه می‌‌شوند؟ بنیان‌گذاران این گروه چه کسانی هستند؟ در کدام مقطع تاریخی ظهور کرده و چگونه به شرق کوردستان راه یافتند؟ در مقابل این گروه افراطی، جمهوری اسلامی چه سیاستی را در پیش گرفته بوده و حال با این پدیده چه نوع تعاملی دارد؟ سلفی‌گری جهادی چه نسبتی با داعش دارد؟ نحوی تبلیغات و عضوگیری این گروه در میان توده‌های مردمی از چه جنسی برخوردار است؟ و ده‌ها پرسش دیگر از این دست را می‌توان مطرح کرد. پاسخ به این پرسش‌ها مستلزم کنکاش و شناختی دقیق، هم از فعالیت گروه‌های مورد بحث و هم از استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی است که جمهوری اسلامی بکار می‌بندد؛ اما این نیاز به پاسخ بعد از رویدادهای روژئاوا، جنوب کوردستان، شنگال و عراق از اهمیتی حیاتی برخوردار گردیده است.

یکی از اساسی‌ترین ابزارهای تبلیغاتی اکثر گروه‌ها و فرقه‌های افراطی دینی‌ـ‌مذهبی از بدو تاسیس، استثمار اسلام تحت عنوان احیای اسلام است. این جنبش‌ها با داعیه‌ی حذف گرایشات بدعت‌گزارانه در مفاهیم و تعالیم اسلامی پا به میدان سیاست می‌گذارند، و در اولین گام حوزه‌ی فرهنگی‌ـ‌اجتماعی را بر اهداف سیاسی ارجح می‌دانند. “اعتراض” وجه مشترک تمام گروهای افراطی نسبت به نظام جهانی و حکومت‌های اسلامی موجود بوده و هست. جنبش‌های افراطی اسلامی اگر چه در بینش دینی و جهان‌بینی دارای دیدگاهی واحد، مجموعه اصطلاحات و مفاهیمی مشترک‌اند، اما از لحاظ ماهوی تفاوت‌ها، تضادها و تفاسیری منفک از یکدیگر دارند. گاه این تفاوت‌ها تا سطح جنگ‌ها و دشمنی‌های شدیدِ خشونت‌طلبانه توسعه می‌یابد. پارادوکسی که مستلزم موشکافی و پژوهش علمی‌ـ‌دینی است. نتیجه‌ی انحراف زودهنگام این گروها، گذار از اصلاح‌طلبی و رنسانس دینی به تروریسم و افراطی‌گری با پوشش دینی می‌باشد. برای بررسی نحوه‌ی این گذار، مقاله‌ی حاضر به گروه خشونت‌طلب سلفی‌ جهادی اختصاص داده شده که بهتر بتوانیم اهداف مشترک داعش و این گروه از سلفی‌ها را درک کنیم.

جریان سلفی را می‌توان به‌عنوان جریانی فکری که همیشه در تاریخ، بر تفکر جهان اسلام سایه انداخته، معرفی نمود. بعضی از صاحب‌نظران و مراجع اسلامی، وهابیون را سلفی معرفی کرده‌اند. وهابیون را پیروان محمد بن عبدالوهاب می‌دانند. او معتقد است که با اصلاحات عمیقی که در آیین مردم منطقه صورت گرفته است، اعتقادات مردم با شرک و خرافات آمیخته شده است. خود وهابی‌ها با این نام که بر آنها اطلاق می‌شود مخالف‌اند و خود را پیروان سلف صالح می‌دانند، بنابراین آنانی که وهابی نامیده می‌شوند را می‌توان تنها بخشی از جریان سلفی دانست. به این ترتیب اصطلاح سلفی گویاترین نام برای این جریان است. هرچند تعاریف گوناگونی از منظر لغوی و اصطلاحی در مورد سلفی‌گری صورت گرفته است، اگر مقصود از واژه‌ی “سلف” معنی لغوی آن باشد، این واژه دارای معنایی نسبی است که در زمان‌های متفاوت، معانی مختلفی را به خود می‌گیرد. چه، هر زمانی نسبت به زمان‌هایی که پس از آن آمده “سالف” [گذشته] و نسبت به زمان‌هایی که قبل از آن آمده و پیشتر سپری شده، “خلف” است. معنای اصطلاحی سلفی را نیز چنین بیان می‌کنند: معنی اصطلاحی ثابت و مشخص این واژه، همان سه قرن نخست حیات امت اسلامی، امت حضرت محمد است. منشا این اصطلاح نیز فرموده‌ی پیامبر اسلام است که بنابر روایت ابن مسعود به نقل از بخاری و مسلم فرمود، بهترین مردم، [مردمان] قرن من هستند، سپس کسانی که در پی ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند. پس از ایشان مردمانی می‌آیند که گواهی هر یک سوگندشان، و سوگند هر کدام گواهی‌شان را نقض می‌کند.

 

تاریخ سلفیت در جهان

 این گروه اولین بار در قرن چهارم هجری با افکاری اصلاحی در میان مسلمانان ظهور کردند. سلفیه دسته‌یی از پیروان مذهب حنبلی بودند که در قرن چهارم هجری پیدا شدند و آموزه‌های خود را به احمد حنبل نسبت می‌دادند، اما برخی از فضلای حنبلی در خصوص این نسبت (نسبت آن سخنان به احمد حنبل) با ایشان به مناقشه برخاستند. در آن وقت، میان سلفیون و اشاعره، جدال‌ها و مناقشات شدیدی در جریان بود و هر کدام از آن دو فرقه ادعا می‌کرد که به مذهب سلف صالح، دعوت می‌کند. سلفیه مخالف روش معتزله بودند زیرا معتزله در بیان عقاید اسلامی به طریقه‌ی فلاسفه که از منطق یونان اقتباس کرده بودند، می‌رفتند و سلفیه خواهان آن بودند که بیان عقاید اسلامی به همان نحو باشد که در عصر صحابه و تابعین بود، به این معنی که آنچه درباره‌ی عقاید اسلامی می‌خواهند، از کتاب و سنت فرا گیرند و علما از استدلال به غیر از ادله‌ی قرآن، منع شوند. تفکر سلفیت از قرن چهارم به بعد همواره در میان مسلمانان سنی مذهب حضور داشته و می‌توان گفت که امروزه هیچ جریان و یا حرکت دینی سنی مذهبی را نمی‌توان یافت که از این تفکر بی‌تاثیر بوده باشد. امروزه این تاثیر را حتی در میان برخی از اندیشمندان شیعه مذهب نیز می‌توان مشاهده نمود.

این جریان چهار بار در طول تاریخ اسلام و در چهار جنبش نمود یافته است: در قرن هفتم و هشتم هجری، توسط ابن تیمیه و شاگردانش دوباره مطرح شد و می‌توان گفت ابن تیمیه اولین و مشهورترین متفکر این طیف فکری می‌باشد. بعدها توسط محمد بن عبدالوهاب (1115- 1206) در عربستان دوباره مطرح و تبلیغ شد و این تفکر بیشتر شکل عملی به خود گرفت. سپس توسط مصلحان دینی همچون جمال‌الدین اسدآبادی (افغانی) و محمد عبده و رشید رضا در قرن سیزدهم هجری جهت بیداری اسلامی حمایت شد و در نهایت در دهه 50 و 60 میلادی این تفکر دوباره توجه مسلمانان را ابتدا در مصر و سپس در سراسر جهان اسلام به خود جلب نمود، به‌خصوص بعد از جنگ افغانستان با شوروی و پیروان آن به تاثیر از اندیشه‌های سید قطب آن را تبلیغ نمودند. این اندیشه هر بار رنگ زمانه به خود گرفته و هر بار به شکلی متفاوت و بر سبک و سیاق زمانه‌ی خود ظهور کرده است.

مرحله‌ی اول آن حالت تئوریک داشته که توسط ابن تیمیه در قرن هشتم بنیانگذاری شده؛ مرحله‌ی دوم آن حالت تطبیق و اجرا داشته که توسط محمد بن عبدالوهاب و جانشینانش در اواسط قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری در حجاز به آزمایش درآمد؛ مرحله‌ی سوم تبدیل آن به یک نحله‌ی نیرومند و پر تاثیر در سرتاسر جهان اسلام بوده که توسط نوادگان امرا و شیوخ عربستان سعودی به مرحله اجرا درآمد. از جنگ جهانی اول به بعد مرحله‌ی چهارم تبدیل اندیشه‌ی سلفی به یک ایدئولوژی افراطی در آغاز قرن پانزدهم هجری و ظهور پدیده‌ی تشکیل گروه‌های سلفی سیاسی‌ـ‌جهادی در مصر، افغانستان، کشمیر، فیلیپین و جمهوری‌های تازه استقلال یافته‌ی شوروی سابق، یمن و سایر کشورها آغاز می‌شود.

می‌توان جنبش سلفی را به‌لحاظ تفاوت گرایشاتی و عقیدتی به سه گروه اصلی تقسیم نمود؛ جهادی افراطی، جهادی میانه‌رو و غیرجهادی سنتی و محافظه‌کار. از آنجا که در کوردستان بیشتر سلفی‌ها را جهادی‌ها تشکیل می‌دهند، در این مختصر سعی شد بیشتر تمرکزمان در مورد جهادیان افراطی باشد. تفاوت خاصی بین سلفی‌های یک شهر با شهرهای دیگر دیده نشده است، علی‌رغم اینکه سلفی‌ها دائما در حال تغییر مکان خود می‌باشند. شهرهایی که بطور غالب حوزه‌ی فعالیتی سلفی‌ها را در برمی‌گیرند عبارتند از؛ سنه، هورامانات، مناطق سنی‌نشین کرماشان، مریوان، سقز، حلبچه، سلیمانیه، هولیر و مجموع مناطق شارزور.

 

تاریخچهی ورود جریان سلفی به شرق کوردستان

 

پدیده‌یی که امروز در مناطق سنی‌نشین شرق کوردستان به نام فرقه‌ی سلفی رواج یافته است، موج جدیدی ازتهدیدات امنیتی، ملی‌ـ‌فرهنگی را در این مناطق ایجاد نموده‌است. اندیشه‌ی سلفی، اگرچه تاریخ طولانی‌تری در میان مسلمانان سنی مذهب دارد، اما تئوریزه‌کردن این تفکر و تبدیل‌شدن آن به عنوان جهانبینی یک گروه دینی مشخص، خاص دنیای مدرن چند دهه‌ی اخیر است، که حتی قدمت آن در شرق کوردستان و ایران به خیلی کمتر از این هم بر می‌گردد. از این رو، این جریان در قالب یک پدیده‌ِی جدید تا اندازه‌ی زیادی ناشناخته مانده است. بنابراین در این بخش از مقاله راجع ‌به زمان و چگونگی ورود سلفی‌ها به شرق کوردستان بحث خواهیم نمود. اما مهمتر از رشد و پراکنش خود جریان سلفی، سیاست دوگانه‌ی جمهوری اسلامی در مقابل این گروه است که می‌باید مورد کاووش قرار گیرد. در صورتی که فضای فعالیت‌های مدنی ایران و شرق کوردستان کاملا امنیتی شده و به هیچ وجه اجازه‌ی فعالیت به کانون‌های فرهنگی‌ـ‌اجتماعی داده نمی‌شود، فعالیت آزادانه‌ی این فرقه‌ی خشونت‌طلب و افراطی بدون اینکه با کوچکترین برخورد نیروهای امنیتی مواجه شوند، سوال‌برانگیز است.

بر طبق اطلاعاتی منتشره در شرق کوردستان، تا اوایل دهه‌ی هشتاد تنها گروه دینی مسلحی که فعالیت داشته، گروهی به نام “حرکت توحیدی اهل سنت” بوده، رهبری این گروه را شخصی به نام “ملا عبدالکریم توحیدی” بر عهده داشته است؛ اما به علت محدودبودن منطقه‌ی جغرافیایی فعالیت آنان و کم‌بودن تعداد اعضا، نتوانسته از پایگاه مردمی‌ای قوی برخوردار گردند و اکنون به صورت گروهی کمتر شناخته شده موجودیت دارند. تا اینکه سلفی‌ها وارد شرق کوردستان و ایران شدند.

سلفی‌گری جریانی مختص به شرق کوردستان و ایران نیست، بلکه این جریان قبل از گسترش آن در کوردستان، در دیگر کشورهای جهان اسلام شکل گرفته بود و همانطور که ذکر گردید، کوردها اولین بار از طریق مبلغان آن در جنوب کوردستان با این تفکر آشنا شدند، در سال‌های دهه‌ی شصت شمسی، در جریان نبرد گروه‌های مخالف بعث با حکومت وقت عراق، این گروه‌ها و از جمله گروه حرکت اسلامی (بزوتنه‌وه‌ی ئیسلامی)، که می‌توان گفت سلفی جهادی از آن منشعب شده است، به ایران و شرق کوردستان پناه آورده و در خاک شرق کوردستان به فعالیت خود ادامه دادند. بعد از حمله‌ی آمریکا به عراق در اوایل دهه‌ی نود میلادی و خودمختاری جنوب کوردستان، تمامی گروه‌های مخالف حکومت عراق به جنوب کوردستان بازگشتند. آنان در سال‌های حضورشان در ایران و شرق کوردستان به لحاظ فکری تاثیر چندانی از خود برجا نگذاشتند، بعد از بازگشت به عراق و جنوب کوردستان، با باز‌شدن فضا برای تبلیغ اندیشه‌‌های‌شان، نوارهای صوتی و سی‌دی‌های مناظرات آنان با گروه‌های لاییک و سکولار در شرق کوردستان و ایران پخش شده و مردم منطقه را با اندیشه‌های سلفی‌گری آشنا کردند. اما تا زمان جنگ عراق با آمریکا و متحدانش در سال 2003 میلادی، جریان سلفی در شرق کوردستان و ایران شکل نگرفته بود. در این زمان مجاهدین انصار الاسلام در خاک عراق با آمریکایی‌ها و احزاب سکولار کوردی که قدرت را در جنوب کوردستان در دست داشتند، وارد جنگ مسلحانه شده و زخمی‌های آنان به ایران گریختند‌، مردم شهرهای مرزی با دیدن آنان به عنوان کوردهای مسلمانی که توسط آمریکایی‌ها زخمی شده‌اند‌، به کمک آنان شتافته و مدت زیادی میزبان این گروه شدند، ورود این افراد آغازی برای ورود جریان سلفی در اوایل دهه‌ی هشتاد شمسی به شرق کوردستان و کل ایران شد. هر دو نحله‌ِی اعتقادی و جهادی از ده تا دوازده سال پیش در شرق کوردستان و ایران شکل گرفتند.

این جریان در سطح منطقه‌ی اهل سنت نشین شرق کوردستان؛ اورمیه، جنوب استان کوردستان و کرماشان بسیار پراکنده‌اند. از آنجا که آنان به امر هجرت معتقدند، معمولاً با کوچکترین احساس ناامنی به شهری دیگر مهاجرت می‌کنند. بنابراین نمی‌توان مناطق خاصی را به طور ثابت، مرکز تجمع آنان دانست. سلفی‌ها اولین بار در دو شهر مرزی مریوان و سرپل‌ذهاب از شهرهای استان کرماشان فعالیت‌های فرقه‌یی خویش را آغاز نمودند. اما اکنون در شهرهای کرماشان، سنه، مهاباد، بوکان، سقز، بانه و... نیز حضورشان مشهود است. اما برخی از روستاهای پاوه و هورامانات ، به مرکز سلفی‌ها تبدیل شده است، به‌لحاظ تعداد جمعیت، ارایه‌ی آماری دقیق از تعداد این گروه دینی‌ـ‌مذهبی در شرق کوردستان، به دلیل غیرشفاف‌بودن فضای داده‌یی و آماری امری غیرممکن است. چون سلفی‌ها علاوه بر زیرزمینی بودنشان، دارای ساختار بسیار غیرمتمرکز و پراکنده در سطح جهان و به‌خصوص در شرق کوردستان و ایران می‌باشند.

سلفی‌های جهادی به نسبت سلفی‌های غیرجهادی از ساختار و سازماندهی پیچیده‌تری برخوردارند. غیرجهادی‌ها، تمام فعالیت‌های‌شان حول محور اعتقادی می‌باشد. آنان مردم را به اعتقادات خود فرا می‌خوانند و برای این کار لزومی به جهاد نمی‌بینند، از طرفی دیگر، برای کسب قدرت در قالب یک حزب تلاش نمی‌کنند، بنابراین نیازی به ساختار و سازماندهی منظمی را احساس نمی‌کنند. آنان بیشتر از طریق تشکیل کلاس‌های دینی در مساجد، با همفکران خود ارتباط برقرار می‌کنند و برنامه مشخصی برای اهداف خود ندارند. اما سلفی‌های جهادی با القاعده در ارتباط بوده و شعبه‌یی از انصارالسنه جنوب کوردستان می‌باشند. هر چند غیر جهادی‌ها بر عدم لزوم جهاد و سازماندهی تاکید می‌کنند، با این وجود یک تفاوت ریشه‌یی مابین آنان و جهادی‌ها محسوب نمی‌شود.

لازم به ذکر است که یکی از بارزترین ویژگی‌های ایدئولوژیک سلفی جهادی، انکار هر نوع هویت قومی‌ـ‌ملی است. جریان سلفی جهادی با اتکای نابجا به اندیشه‌ی امت در جهان اسلام، به نوعی مفهوم امت را بازتعریف و بازسازی کرده و طبق اهداف سیاسی خود، شکل جدیدی به آن بخشیده است. زیرا در هیچ کدام از منابع اسلامی اشاره‌یی به انکار ملیت نشده است. امت به معنای راستین آن همزمان با تاکید بر اتحاد و همبستگی مسلمین زیر یک چتری سیاسی‌ـ فرهنگی واحد، هیچ مشکل خاصی با هیچ یک از ملت‌ها و فرهنگ‌ها و در مجموع تفاوتمندی‌های ملی‌ـ‌فرهنگی حوزه‌ی پراکنش خود نداشته است. با این وجود اصطلاحات و مفاهیمی نظیر کورد و کوردستان در اندیشه‌ی سلفی جهادی دارای هیچ جایگاه و پایگاهی نبوده و حتی جاری‌ساختن آن بر زبان کفر محسوب می‌شود!

القاعده جهت تبلیغ ایدئولوژی خود و به قدرت رساندن آن، دست به مبارزات گسترده‌یی بر علیه تمامی حکومت‌های کنونی می‌زند و برهم زدن نظم نوین جهانی را از اهداف اصلی خود بر می‌شمارد. بنابراین به سازماندهی عظیمی نیاز دارد. سلفی‌های جهادی شرق کوردستان و ایران نیز دارای سازماندهی و ساختار پیچیده‌ی مشابه، اما مختص به خود می‌باشند، اما نه به گستردگی و پیچیدگی آنچه که در سطح جهان به نام القاعده شناخته شده است. آنان تنها به لحاظ ماهیت سازماندهی به القاعده و به خصوص به انصارالسنه شبیه می‌باشند. لازم به ذکر است این استعداد و خلاقیت ذاتی فرقه‌ی سلفی نیست که امروزه آن را به خطری جدی مبدل ساخته، برعکس راهگشایی و همکاری‌های جمهوری اسلامی یکی از موثرترین فاکتورهای پراکنش جریان سلفی در این کشور و به‌خصوص در شرق کوردستان بوده است!

 این دسته از سلفیون معتقدند هر جا و در هر نقطه‌یی از جهان، اگر سه مسلمان با هم جمع شوند، می‌توانند امارتی تشکیل داده و در بین خود امیری انتخاب نمایند و به جنگ با کفار بروند. امارت به معنی یک گروه است نه یک منطقه و یا سرزمین خاص. این گروه می‌تواند هرجا که لازم باشد، بجنگد. حق و باطل، دارالسلام و درالکفار از نقطه نظر سلفیون به‌عنوان دوگانگی‌های ریشه‌یی تعریف شده و علل اساسی جهاد محسوب می‌شوند. بنابراین، این امر باعث می‌شود که در سراسر جهان و در شرق کوردستان و ایران نیز ما با یک گروه مشخص به نام سلفی جهادی رو به‌رو نباشیم ، بلکه با گروه‌ها و دسته‌های کوچکی از این جریان مواجه شویم. پس یکی از مهمترین ویژگی‌های ساختاری آنان غیر متمرکزبودن و غیر هرمی‌بودن ساختار این جریان است. به دیگر سخن نوع سازماندهی این گروه، تک‌سلولی و زیرزمینی بشمار می‌رود. از نظر این جریان کسانی هم که جهاد بر علیه آنان واجب است سه دسته می‌باشند: نخست. کافران؛ لازم به ذکر است که در خصوص این مسئله که چه کسانی کافرند اتفاق نظری وجود ندارد و هر امارت، از کافر تعبیر خاص خود را داراست. دوم. مشرکین؛ کسانی که به وحدانیت خدا تجاوز نموده‌اند‌، که این نیز مربوط به اعتقاد آنان نسبت به توحید است. سوم. اهل بغی؛ کسانی که در جامعه‌ی اسلامی بر حاکم مسلمین می‌شورند. امیرشدن نیز مشروط به سه شرط لازم است: اول؛ امیر نباید زن باشد. دوم؛ باتجربه باشد، یعنی حداقل چند سال سابقه‌ی جهاد داشته باشد. سوم؛ نباید تواب باشد، یعنی قبلاً مرتکب اشتباهی شده و توبه کرده باشد.

نحوه‌ی ارتباط این فرقه با مردم اکثرا بر مبنای برانگیختن احساسات دینی و اشاره به تبعیضاتی است که از طرف رژیم‌ها روا داشته می‌شود. سلفی‌ها در مساجد شهرها و روستاهایی که بتوانند مردم را با خود همراه سازند، از طریق برگزاری کلاس‌های دینی و سخنرانی‌ها توسط روحانی مسجد، به تبلیغ اندیشه خود مبادرت می‌ورزند. اما در دیگر مناطق، بیشتر ارتباطات‌شان با مردم از طریق سی‌دی و نوار کاست‌ها است. آنان سی‌دی‌های سخنرانی روحانیون و رهبران فکری خود را بعد از اتمام نماز جمعه جلو‌ درب‌های خروجی مساجد به صورت رایگان بین مردم پخش می‌کنند. گاها نشریاتی را نیز همراه با سی‌دی‌ها به مردم می‌دهند. سلفی‌های جهادی از آنجا که کمتر در مکان ثابت و مشخصی مسکن دارند و بیشتر در دنیای مجازی حضور دارند تا در مکان‌های واقعی‌، گسترده‌ترین ابزار تبلیغاتی آنان اینترنت می‌باشد. آنان کتاب‌های رهبران خود را برای دانلود در وب‌سایت‌های‌شان می‌گذارند تا در اختیار مخاطبان‌شان قرار گیرد. همچنین به تازگی ساخت فیلم‌های مستند کوتاه را شروع کرده‌اند و یا عکس و فیلم‌هایی را که از شکنجه‌ی زندانیان زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب گرفته شده در بین مردم پخش می‌کنند، تا احساسات آنان را بر علیه آمریکا و متحدانش برانگیزانند تا از این طریق افراد جوان را به سوی خود جذب نمایند‌.

هم اکنون این جریان در داخل ایران، رهبر فکری برجسته و مشخصی ندارد. با این حال، در خارج از ایران رهبران فکری زیادی دارند، آنان کتاب‌ها و نوشته‌های برخی از نویسندگان مسلمانی همچون ابوالقتاده فلسطینی ، ابو محمد مقدسی ، شازلی ، ابوبصیر ، عثیمین و... را که در مجله‌یی به نام “البیان” چاپ می‌رسند مطالعه می‌کنند. اکثر مخاطبان این نویسندگان را سلفی‌های جهادی تشکیل می‌دهند.

داعش نوع به قدرت رسیده‌ی سلفی جهادی محسوب می‌شود. در حالیکه داعش آشکارا فعالیت، عملیات‌های مسلحانه و تروریستی انجام می‌دهد، سلفیه‌ی جهادی چهری معصومانه‌یی از خود ساخته و فعالیت تبلیغاتی در اماکن عمومی، عضوگیری، توده‌یی شدن و تحت تاثیر قراردادن مردم و جوانان را ترجیح می‌دهد!

 

تعامل دوگانهی ایران در مورد سلفی جهادی

برخورد تاکتیکی ایران با گروهای تروریستی برخوردی آزموده شده و حتی شکست خورده است. این تاکتیک برای اولین بار از طرف مقامات آمریکایی در مقابل گروه تروریستی “القاعده” بکار گرفته شد؛ آمریکایی‌ها با حمایت همه‌جانبه‌ی القاعده در پی تضعیف موقعیت سیاسی‌ـ‌نظامی شوروی سابق در افغانستان برآمدند، سازمان‌ها و سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا به کادرهای القاعده هم آموزش نظامی و هم کمک‌های مالی و اطلاعاتی می‌کردند. تا اینکه شوروی نیروهایش را از افغانستان خارج کرد؛ بعد از خروج شوروی از افغانستان، القاعده مسیر فعالیت سیاسی و نظامی خود را تغییر داد و این بار به آمریکا حمله‌ور شد و در نهایت در سال (2001) مستقیما آمریکا را مورد هدف قرار داد. این تاکتیک کاملا در مورد گروه تروریستی داعش نیز صدق می‌کند، حتی می‌توان گفت، داعش گروه تروریستی ساخت آمریکا و ناتوست؛ سازمان‌دهندگان داعش اهداف بسیاری را جستجو می‌کنند. این بار ظاهر مسئله تضعیف موقعیت سیاسی‌ـ‌نظامی جمهوری اسلامی، روسیه و چین است اما علت‌العلل شکل‌گیری آن در منطقه، شکست “خط سوم” که نماینده‌گی استقلال و دموکراسی‌خواهی خلقی در منطقه را برعهده دارد، خواهد بود. شکل گیری داعش در سوریه و تهاجم به انقلاب دمکراتیک خلق کورد، پروژه‌یی برنامه‌ریزی شده و هدفمند در راستای تحقق پروژه‌ی خاورمیانه‌ی بزرگ است. حملات داعش به مناطق مختلف عراق، هر چند در نگاه اول با هدف تضعیف حکومت مالکی که به ایران وابسته است و پل ارتباطی فی مابین ایران و سوریه را تشکیل می‌داد، انجام گرفت و نشان از موقعیت مسلط ایران بیش از امریکا در عراق داشت؛ اما همگان به چشم دیدند که اوج این حملات نه به بغداد و مرزهای ایران که به کوردستان و شنگال معطوف بود. چون فراتر از تسلط ایران بر منطقه این خروش همگانی و دموکراتیک خلق‌های منطقه به پیشاهنگی PKKاست که اسباب تشویش غرب را به وجود می‌آورد. جبهه‌ی مقاومت در برابر غرب و امپریالیسم، خلق‌های منطقه بویژه خلق کورد است نه دولت‌های هژمون منطقه‌یی با اربابان چینی و روسی‌شان. بعد از مورد استفاده قراردادن داعش و زیاده‌خواهی‌های این گروه، آمریکایی‌ها و هم‌پیمانان منطقه‌یی و ایرانی‌اش ناگزیر از سرکوب داعش می‌شوند؛ حال داعش به کابوسی تبدیل شده که عدم امکان متوقف‌کردن عملیات‌هایش در عراق و هدف قراردادن آمریکا، ترکیه، عربستان و ایران روز به‌روز افزایش می‌یابد. شاید برخورد ایران با گروه سلفی تقلیدی از سیاست‌های آمریکا بوده باشد، ولی در هرصورت به سیاستی ناکارآمد و شکست خورده انجامید که نهایتا در آینده ممکن است در بین کشورهای منطقه خود ایران متحمل بیشترین خسارات شود. اما از این رهگذر بدیهی‌ست که در این میان نه آمریکا و نه ایران متحمل ضرر و مورد هدف مستقیم گروهای تروریستی قرار نگرفتند و این خلق‌های منطقه به‌ویژه خلق کورد و بافت فرهنگی‌ـ‌اجتماعی‌شان بود که متحمل بیشترین خسران شد.

 موضوع جالب توجه در باب سلفی جهادی، سیاست، استراتژی و تعامل دوگانه‌ی رژیم جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. از طرفی به هیچ وجه اجازه‌ی نفوذ جریان مذکور به دیگر مناطق جغرافیایی ایران را نمی‌دهد، از دیگر طرف، در شرق کوردستان هیچ گونه واکنشی در مقابل فعالیت‌های آشکار سلفی جهادی در اماکن عمومی از خود نشان نمی‌دهد. بر عموم آشکار است که جمهوری اسلامی تجارب نامحدودی در زمینه‌ی استفاده‌ی ابزاری از احزاب، فرقه‌های دینی‌ـ‌مذهبی در مقابل جنبش‌های آزادیخواه و مردمی را داراست؛ در انقلاب خلق‌های ایران در سال 1357 ه‌ـش سران وقت رژیم در کوردستان به ریاه‌کارانه‌ترین شکل ممکنه فرقه‌های گوناگون را بر علیه یکدیگر و بر علیه جنبش‌های کوردی بکار گرفتد. اما این سیاست را “پروراندن مار در آستین” گویند و در نهایت با توجه به تجارب اندوخته‌یی که تا کنون در مورد سلفی جهادی و داعش در عراق و سوریه کسب شده، آشکار گردیده که این جریان‌ها به هیچ اصول انسانی، اخلاقی و دینی مشخصی پایبند نبوده و در صورتی که منافع‌شان در زمان و مکان دیگری با دولت و گروه دیگری تامین شود، با یک جهش که مختص به داعش و اقمار وابسته به آن است، اربابان و فرمانروایان خود را به ارزان‌ترین قیمت خواهند فروخت. اگر چه جمهوری اسلامی با اتکا بر سیاست “یک تیر و دو نشان” طمع و خیال بکارگیری جریان مذکور بر علیه ملت کورد و جنبش آزادیخواهی آن را دارد؛ اما در نهایت این سیاست به شکست انجامیده و گریبان خودش را خواهد گرفت.

هم اکنون که دعوی ملی کورد در سطح منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی در نتیجه‌ی بیش از دویست سال مبارزه‌ی دموکراتیک در آستانه‌ی پیروزی است و جامعه‌ی کورد بیش از آنچه که تصور می‌شود بر منافع ملی و فرهنگی خود واقف است، مردمی‌شدن جریاناتی همچون سلفی جهادی که کاملا از ارزش‌های انسانی محروم مانده، امری غیرممکن به نظر می‌رسد. جوانان جنگاور کوردستان از هر مذهب، عقیده و ایده‌یی که باشند، نباید به هیچ وجه به جریان سلفی جهادی در شرق کوردستان اجازه‌ی فعالیت بدهند؛ همچنان که در روژئاوا و جنوب میهن‌مان شاهد بودیم، ما قربانیان آینده‌ی این جریان‌ها هستیم، تحت لوای جهاد و... حتی به اطفال نیز رحم نکردند و نخواهند کرد. این بدان معناست که بدون هیچ‌گونه چشمداشتی از هیچ یک از دول موجود، خود به مبارزه با این گروها برخیزیم. جمهوری اسلامی افزون بر سیاست‌های نسل‌کشی که با فاکتور اعدام به اجرا درآورده است، در تلاش برای آماده‌سازی و زمینه‌سازی جهت قتل‌عامی شبیه به حلبچه، شنگال و روژئاوای کوردستان به دست سلفی جهادی و داعش در شرق کوردستان است. این بدین معنا نیست که ملت کورد توان و نیروی دفاع از خود را ندارد؛ اکنون کوردها نیروی کافی جهت دفاع از خود را دارند، اما دیگر خطر به شرق کوردستان نفوذ کرده و ما ملت کورد باید آمادگی کامل در مقابله با تروریسم دولتی و غیری دولتی را داشته باشیم.