مانعسازیهای تبعیض, بیعدالتی, تحمیل عقاید, تبلیغات گمراهکننده و برتریطلبانه یا بهعبارتی دیگر ...
هیرش کارزان
بخش دوم و پایانی
شرق کوردستان
زبان و فرهنگ کوردی که در قالب اتنیسیته در اعصار اولیه و وسطی موجودیت خود را حفظ نموده با فشارهای وارده از طرف سه زبان و فرهنگ حاکم که از امکانات روزافزون دانش و فناوری استفاده میکردند, در معرض نابودی و ذوب کامل قرار گرفت. در زمان تشکیل ملت ـ دولتها نیز, هر سه ملت ـ دولت فارس, عرب و ترک با مشارکتی همگانی جهت وابستهساختن کوردها به خود, به شیوههای بسیار خشونتآمیز به اعمالی فراتر از نابودی و ذوب فرهنگ و زبان کوردی اقدام کردند.
آنچه در اینجا بدان پرداخته میشود, بررسی عمیق وضعیت و اثرات استحالهی فرهنگی در شرق کوردستان, همچنین انتقاد عمده از تداوم حافظهی تاریخی آسیمیلاسیون از سوی رژیم حاکم و تأثیرات مخرب آن در ذهنیتسازی خلقهای ایرانی میباشد. زیرا که مانعسازیهای تبعیض, بیعدالتی, تحمیل عقاید, تبلیغات گمراهکننده و برتریطلبانه یا بهعبارتی دیگر سازماندهیشدگی تبعیضات اقتصادی و فرهنگی و کنشگری آنها که به برتریطلبی فرهنگی و زبانی انجامیده است, جزو مسایلیاند که بایستی افشا شده, مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته و با ارایهی آلترناتیوهای معاصر و دموکراتیک, اثرات زیانبخش آنها را از ذهنیت جامعه پاک نموده و شرایط را برای همزیستی آزاد و برابر خلقها در کنار همدیگر فراهم آورد.
شرق کوردستان، از ایلام گرفته تا ماكو جزو مناطقی است كه سیاستهای رژیم به شیوهیی خاص و برنامهریزیشده پیاده میگردد. رژیم هرگاه در این بخش از كوردستان، بیشتر احساس ناامنی و احتمال وقوع قیامها و تظاهرات مردمی را كرده باشد، چند برابر آن به اعمال این سیاستها روی آورده است. چرا كه سیستم، هیچگاه در جهت آگاهسازی و فرهنگسازی صحیح عمومی جامعه گام برنداشته، حق و حقوق انسانی و ملی را نداده و بر این اساس، تاب تحمل كوردی آگاه و آزاد را نداشته است. بر این اساس، در راستای كوردزدایی و آسمیلاسیون فرهنگی كوردها، یك شخصیت آرمانی در پرتو ارزشها و اصول اساسی جامعه از طریق ابزارهای مختلف جامعهپذیری، آموزش و پرورش و رسانهها در منظر عمومی تبلیغ شده و افراد به آن فرا خوانده میشوند. در حالی كه فرد كورد با مایوسشدن و ناامیدی مفرط از اهداف نهادیشده، آنها را فراموش كرد و بدین ترتیب، حواس و قوای دراكهی خود را نسبت به بوقهای تبلیغاتی جامعه از كار انداخته و بدینوسیله میخواهند آرامش خیال پیدا كند. در حالی كه وجود میزان زیادی از انحرافات اجتماعی در ارتباط با این مساله اجتنابناپذیر است.
حضور شمار زیادی از جوانان و دیگر اقشار هویتجوی خلق کورد در زندانهای جمهوری اسلامی نشان از ناهمخوانی و عدم تطابق قوانین و رفتارهای غیرمعاصر و ضد دموکراتیک با قوانین و اصول جهانی حقوق بشر اروپا دارد. همچنین, تمامی تلاشهای هویتجویانهی خلقها که حل مشکل خود را در حل مشکل عمده ایران دیدهاند, علیرغم تقبل هزینههای زیاد, دستاوردهای کمی عاید آنان شده و با همه اینها, رژیم بر کنارگذاشتن خلقها از صحنههای حکومتی, تصمیمگیری و تصمیمسازی در راستای استحالهی فرهنگی پای میفشارد. در واقع, تفاوت عمیق و اساسی رژیم ایران با دیگر دول حاکم بر کوردستان در شیوه بهرهگیری از آن میباشد که اثراتی بسیار مخربتر و عمیقتر از شیوههای آشکار پدیدآمده از ایدئولوژیها و حتی حداقل به اندازه جنگ و ترور, پیامدهای ناگوارتر بر موجودیت فرهنگی کوردستان گذاشته است. زیرا فردی غیر فارس چنان در پروسهی نظاممند و سازماندهیشدهی استحالهی فرهنگی رژیم, آسیمیله میگردد که تحقیر و توهین به فرهنگ خویش را امری رایج و عادی تلقی میکند. این پروسه, شامل قوانین و عملکردهایی کلی و ویژه است که رویکرد کلی آن برای تمامی شرق کوردستان یکسان میباشد که میتوان به موارد ذیل در این زمینه اشاره نمود:
ــ عدم اجرای اصول 19,15و48 قانون اساسی و متعاقب آن, فقدان وجود یک نظام آموزش بهصورت رسمی و غیر رسمی در زمینهی آموزش زبان دیگر خلقهای موجود در ایران بهویژه زبان کوردی و بر همین مبنا, تغییریافتگی رسالت و نقش آموزش و پرورش به ابزاری سرکوبگر و تخلیهگر ذهنی به نفع رژیم.
ــ تأثیرات منفی صدا و سیما (بهعنوان گستردهترین رسانه جمعی) از راه عدم پخش برنامهی مفید به زبان کوردی و اجرای برنامههایی که در آن, نقشهای سادهلوحانه و یا پست سطح پایین جامعه را اشخاصی با لهجهی کوردی بر عهده میگیرند. رفتارهای ناشایست و توهینآمیزی که به کرات در کانالهای مراکز استانهای کوردنشین بهطور آشکاری بر روی صفحهی تلویزیون میآیند نیز, از همان دستهاند.
ــ نفوذ تحقیرها در سیاستهای دولتی و عدم فعالیت سیاستمداران در جهت زدودن چنین فرهنگ غلطی.
ــ ورود شمار زیادی از مسوولین غیر بومی به شهرهای کوردنشین در نتیجهی محدودیتسازی جریان تصمیمگیری و تصمیمسازی مسوولیتهای ادارهی استان که به غالبشدن فرهنگ و زبان غیر بومی در ادارات و موسسات دولتی در این شهرها انجامیده است.
ــ عدم بسترسازی و حمایتهای مادی برای چاپ و نشر روزنامه, مجلات, کتب و سایر محصولات فرهنگی به زبان کوردی, اعمال سانسور شدید بر آنها و همچنین, اعمال فشار, شکنجه و زندانیکردن روزنامهنگاران, نویسندگان, ادیبان و روشنفکران کورد.
ــ محدودیتسازی در تشکیل و برگزاری انجمنهای ادبی, شب شعر, داستاننویسی و... به زبان کوردی و جهتدهی آنها در راستای نشر عقاید مذهبی و همخوان با اندیشههای سردمداران رژیم.
بدین علل است که یک فرد کورد راندهشده از هویت خویش, بدون پیبردن به اهمیت هویتیابی و هویتشناسی و همچنین فقدان آگاهی تاریخی از قدمت بسیار کهن تمدن خویش, تحت تأثیر اندیشههای وارداتی استحاله و فرهنگ و تمدن فارس قرار گرفته و آن را برتر قلمداد میکند.
ایلام یکی از کهندیاران کوردنشین, جزو مراکز مهم فرهنگ کوردی و گویشهای فَیلی و کلهری است که رژیم جمهوری اسلامی ایران در خصوص سیاست استحالهی فرهنگی این استان کوردنشین دارای سیاستهای ویژهیی میباشد. چندسالی است که با رشد روبهافزایش تحصیل دختران ایلامی, زمینه برای فارسیگرایی فرزندان آنان در فرداهای نزدیک بیشتر فراهم شده است. بهعبارتی دیگر, هر اندازه که میزان تحصیلات ارتقا مییابد, از کوردبودن, فاصله گرفته میشود. از طرفی دیگر, در ایلام, علیرغم وجود ساختارهای عشیرهیی در زمان مواجهه با افکار وارداتی و مدرن و همچنین حرکت به سوی تغییر ساختار, همین ساختار قوی عشیرهیی در برابر سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی, تاب مقاومت را از دست میدهد و در اینجاست که فرد سرگردانگشته در سراب رد افکار کهنه و کلاسیک عشیرهیی, به آسانی تسلیم و مجذوب برتریطلبی فرهنگی و زبانی فارس میگردد. همچنین رژیم با استفاده از سیاست کلاسیک تفرقهاندازی در راستای وابستهسازی عشیرهها به خود و کشانیدن آنها بهپای صندوقهای رأی, گرایشات فارسگرایی را رشد و توسعه میدهد.
کرماشان بهعنوان یکی از پرجمعیتترین شهرهای سرتاسر کوردستان که از اعتیاد و فقر و بیکاری و مهاجرت گرفته تا خودسوزی زنان, همچون زالو به پیکر این شهر چسبیدهاند, بیش از هر شهر دیگری در خاور این دیار, مورد آسیمیله فرهنگی و بهویژه زبانی رژیم قرار گرفته است. یکی از فاکتورهای اساسی خدشهدارشدن هویت کوردی در این شهر بزرگ و تاریخی, بهرهبردن از شیعهبودن غالبیت مردم کرماشان در جهت کانالیزهسازی و نهادینهسازی افکار مذهبی رژیم و در نتیجه, آسیمیلاسیونی کمهزینهتر نام برد. در واقع, تنوع مذهبی و عقیدتی موجود در كرماشان اینك با همه نوع دسیسههای تفرقهاندازانه حكومتی رویاروست. كرماشان مركزی است كه دولت در آن سیاستهای ضدكورد خود را با حربهی اختلافافكنی مذهبی پیش میبرد. در كرماشان تشیع درباری كه نام تازهاش تشیع ولایت مطلقه فقیه است, بهشدت تبلیغ میگردد و همه جا را با سمبلهای تقدیسیافتهی آن كه جلای ملیگرایی ایرانی بر آن هویداست، میآرایند تا تشیع مردمی ستمستیز از میان رود. بدین ترتیب, برشی را میان کورد سنی و کورد شیعه ایجاد میکنند. حاصل آن سیاست دیكتهشده، نسلی است ازخودبیگانه، بیباور به خود و دچار بحران هویتی. به كورد كرماشانی یاد دادهاند تا سینهچاك ایرانیبودن باشد؛ ایرانیبودنی كه با آسیمیلاسیون درست شده است نه مشاركت دموكراتیك در "ایرانی برای همه ملتها".
سیاست رژیم برای شهر سنندج نیز, از بسیاری لحاظ با شیوههای استحاله فرهنگی و زبانی در کرماشان و ایلام مطابقت دارد. یعنی در نبود موقعیت مناسب و امکانات مطلوب در جامعه و همچنین با هدف رسیدن به منزلت و شعور اجتماعی والاتر, موقعیتطلبی و خواسته جامعه جهت ارتقای وضعیت خویش از سوی رژیم جهتدهی میشود. همچنین تفاوت نحوهی استحاله فرهنگی در سنندج این است که رژیم از اختلافات شیعه و سنی در جهت رسیدن به مقاصد پلید خود بهره میبرد.
در موکریان نیز متأسفانه تکیه بر میراث گذشته بهصورت معضلی درآمده که به اصرار بر قناعت به مرحلهیی از تاریخ منطقه و راضیبودن به آن منجر گشته و رژیم با آگاهی از این مساله و گرفتن نبض آن گردیده, هویتجویی و تلاش در جهت حفظ دستاوردهای آن نتواند از چارچوب تنگ و ملیگرایانه خود فراتر رود. همچنین با بکارگیری ترفندهای بازدارنده و منطبق با واقعیت مردم این منطقه در راستای عدم بسط و پیشرفت و حتی روزآمدکردن زبان و فرهنگ کوردی و ارزشها و دستاوردهای گذشته بر محوریت دستیابی به هویتی ملی و معاصر ایجاد مانع و محدودیت میکند. با اینکه فرهنگ و زبان منطقه موکریان تا حدود زیادی دستنخورده باقی مانده است, اما رژیم گرایشات کوردگرایی در قالب ادبیات نوشتاری و شفاهی را در راستای حفظ منافع خود و ازبینبردن خطرات احتمالی آن و همچنین کاهش مطالبات و فشارهای مردم این منطقه, مهار و کنترل میسازد.
در بخش شمالی از شرق کوردستان, منطقهیی که خلق کورد با گویش کرمانجی تکلم مینمایند, شکل و شدت بحران فرهنگ و زبانگریزی دارای ویژگیهای خاص خود میباشد. در این منطقه فرهنگ و زبان غالب, بهعلت قرابت با آذریها, آذری میباشد. همچنین از یکطرف, مرکز اکثر جنگها و کارزارهای جهانی و منطقهیی بوده و از طرفی دیگر, بحران چندزبانگی و کوردگریزی شدیدی وجود دارد.
کودک کورد در مدارس, ناگزیر به یادگیری زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی میباشد؛ در کوچه و بازار ناچار به یادگیری زبان آذری است و در خانه نیز با تشویق والدین برای یادگیری این زبانها روبهروست. زیرا اولاً, هر دو زبان بهعنوان اجبار و ضرورتی انکارناشدنی مطرح میباشند و دوماً, همراه با کاستهشدن از کاربرد زبان کوردی در این وضعیت, این زبان, ارزش و اهمیت خود را از دست میدهد. در همین راستا, میتوان به چند مورد از وضعیت و اثرات استحاله فرهنگی در این بخش اشاره نمود.
ــ تسلیمیتپذیری و متعاقباً نفوذ و تسلیمیت اقشار آریستوکرات کورد در سیستم اداری و عملاً تبلیغ در جهت برترجلوهدادن فرهنگ حاکم.
ــ آسیبپذیری تودههای کورد از لحاظ اقتصادی, بهداشتی و یا بهتعبیر دیگر, انزوای کوردها در محدودهی کوهستانها و آرمانیشدن زندگی و فرهنگ شهری در انظار عمومی و تلاش در جهت همانندسازی خود با فرهنگ برتری که در اقوام آذری و یا به تعبیری شهری نمود پیدا میکند.
ــ شکلگیری روحیهی فرودستی و خودکوچکبینی کوردها در مقابل ابهت و زرقوبرق زندگی شهری و نهایتاً گسترش موج تقلید در پوشش, آداب و رسوم و...
ــ با توجه به اینکه زنان کوردی که با پوشش کوردی در شهرها تردد مینمایند مورد تمسخر قرار میگیرند, ترغیب به پوشش مانتو, چادر و لباس رسمی در مرحله اول بهعنوان نیاز و در نهایت, بهصورت فرهنگ پوشش نهادینه میشود.
ــ تحصیلکردههای کورد عملاً و بهصورت ناآگاهانه, مبدل به مبلغان اصلی فرهنگ آذری در روستاها میشوند.
ــ قشر فرهنگی کورد همراه با تغییر ظاهری مذهب خود از سنی به شیعه, در ادارات خود را آذری معرفی کرده و در خانه و منازلشان نیز با اعضای خانواده خود ـ هرچند کم هم باشدـ به آذری صحبت میکنند.
ــ بهعلت اینکه اکثریت قریببهاتفاق معلمان, کارمندان و فرهنگیان آذری هستند, لذا خواهناخواه گرایش جوانان و دانشآموزان کورد به سوی فرهنگ غالب افزایش مییابد.
ــ انتشار مطبوعات کوردی در مقابل چاپ و انتشار دهها روزنامه و مجله آذری که موجب جلوهدادن کوردها به نماد بیهویتی و آذریها به نماد مدنیت و هویت اصیل میگردد. (لازم بهذکر است موارد بالا را نه بهعنوان رد آذریها بلکه همچون نتیجه سیاستهای تفرقهاندازی رژیم در میان این دو خلق ذکر میشود.)